تفسیر جدید قرآن چگونه میسر می‌شود؟

تفسیر جدید قرآن چگونه میسر می‌شود؟ *

۱٫ امکان فهم و تفسیر هر متن زبانی مشروط به وجود پیش فرض‌ها یا پیش‌فهم‌هائی نزد مفسر است و نظریه‌ای در باب چیستی زبان از جمله آن‌ها است.

۲٫ اگر پیش‌فهم یا پیش فرض مفسر درباره چیستی زبان تغییر پیدا کند متنی که قبلاً مفهوم شده بود نامفهوم می‌گردد. در این صورت مفسر ناگریز می‌شود برای فهم مجدد متن بر اساس نظریه جدیدش درباره زبان، تفسیری جدید ارائه کند.

۳٫ تغییر یافتگی فلسفه زبان در عصر حاضر و پذیرفته شدگی و شیوع نگاه‌های تجربی به زبان این پرسش را پیش ‌آورده که اگر تلقی متافیزیکی از زبان که مبنای تفسیرهای گذشته قرآن بوده کنار گذاشته شود متن قرآن چگونه باید مفهوم و تفسیر گردد. بدین ترتیب برای مسلمانان یک مسأله یا معضل هرمنوتیکی پیدا می‌شود، چون آنچه قبلاً مفهوم بوده اکنون نامفهوم جلوه می‌کند و باید از نو تفسیر شود.

۴٫  این سخن به این معنا نیست که با پذیرفتن نگاه تجربی به زبان، مدلولات لغوی، صرفی و نحوی جملات قرآن از دست می‌رود و مسأله «دلالت» (سمانتیک قرآن) مختل می‌گردد. منظور این است که امکان تفسیر فهمی این مدلولات مختل می‌شود که یک مسأله هرمنوتیکی است.

۵٫  حال اگر قرار باشد از متن قرآن تفسیری داده شود که نگاه تجربی به زبان آن را اجازه می‌دهد از کجا باید شروع کرد؟ به نظر ما اولین گام این است که متن قرآن یک متن بشری تلقی شود، نمونه‌ای از زبان انسانی که گوینده یا نویسنده آن یک انسان است و در بطن و متن واقعیات تاریخی ـ اجتماعی یک جامعه معین و مشخص سخن می‌گوید یا چیزی می‌نویسد. در نگاه تجربی به زبان، پیدایش یک گفتار یا نوشتار جز از این طریق ممکن و مفهوم به نظر نمی‌رسد. گاهی تصور می‌شود تجزیه و تحلیل زبان با مکتب‌های نشانه شناسی مشکل را حل می‌کند و می‌توان گفت کلمات و جملات قرآن نشانه هائی است که فرستنده آن‌ها خدا است و گیرنده آن پیامبر است در زمان و مکان معین و بنابر این لازم نیست متن قرآن اثر یک انسان دیده شود. اما در این بیان از یک اصل مهم و اساسی غفلت می‌شود و آن این است که زبان به عنوان نظامی از نشانه‌ها یک نظام تجربی است که در آن نشانه به وسیله آن کس که نشانه را به کار می گیرد دارای معنا می‌شود و نه خود به خود. چون چنین است در یک نظام تجربی نمی‌توان فرستنده پیام (به کار گیرنده نشانه) را در عالمی خارج از تجربه (ماوراء طبیعت) فرض کرد. در این صورت نظام تجربی از هم می‌پاشد. نشانه‌ای پیدا نمی‌شود و زبان به وجود نمی‌آید.

۶٫  البته یک انسان مؤمن می‌تواند این اعتقاد ایمانی را داشته باشد که گوینده قرآن چون پیامبر و برانگیخته از جانب خداست (همانطور که خود وی در قرآن می‌گوید) با امداد ویژه خداوند (وحی) آیات قرآن را برای مخاطبان خوانده است و از این طریق برای متن قرآن حساب ویژه ایمانی هم باز کند. اما اگر همین انسان مؤمن فلسفه‌های تجربی زبان و مثلاً زبان به عنوان نشانه را بپذیرد نمی‌تواند آنطور که در میان مسلمانان شایع است متن ملفوظ قرآن را وحی شده از عالم الوهیت یعنی خارج از تاریخ و جامعه تصور کند چنین تصوری با نگاه تجربی به زبان سازگار نیست.

۷٫  اگر قرار باشد قرآن به عنوان یک متن انسانی تفسیری شود اولین گام برای نزدیک شدن ما به این متن این است که پرسش‌های خود را که فکر می‌کنیم آن‌ها چون کلیدهائی راز متن را می‌گشایند متوجه آن متن کنیم. واضح است که این پرسش‌ها از فرهنگ محیط مفسر گرفته خواهد شد. فرهنگ به معنای عام که فلسفه، علم، اخلاق، هنر، ادبیات، سیاست و خیلی از دیگر امور انسانی را در بر می‌گیرد. به عبارت دیگر پرسش‌هائی که از واقعیات زندگی ما در عصر حاضر برمی‌خیزد. آنان که می‌خواهند از متن قرآن تفسیر جدید دهند نخست باید مشخص و معین کنند که از قرآن چه می‌خواهند؟ و کدام سؤالات را از قرآن می پرسند؟ هدف آنان از پرداختن به تفسیر قرآن چیست؟ سپس نوبت این سؤال می‌رسد که آن هدف را با چه روشی می‌خواهند دنبال کنند. اینجا است که روش این تفسیر جدید مشخص می‌شود.
۸٫ به نظر می‌رسد اگر این راه‌ها دنبال شود افق جدیدی از فهم و تفسیر قرآن بر روی مسلمانان گشوده خواهد شد.

*خلاصه سخنرانی مجتهد شبستری در دانشکده ادبیات دانشگاه تونس (شهر سوسه)۷ نوامبر ۲۰۱۱