نامه مجتهد شبستری به سایت اسراء نیوز
مدیریت محترم سایت اسراء نیوز *
با سلام و تحییات
در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۲۹۹ در ارتباط با بعضی از نظرات اینجانب نظرها و استدلالهایی متقابل از آقای جوادی آملی در آن سایت منتشر کرده و میان آنها گفتگو برقرار کرده اید. آن نظرها و استدلال ها را خواندم. نقد آن گونه استدلال ها در نوشته های گوناگون اینجانب به ویژه در مقاله «چرا دوران علم اصول و اجتهاد فقهی سپری شده است؟»، که اخیرا در سایت شخصی اینجانب منتشر شده بیان شده است. چون شما آراء دو شخص را در کنار هم نشانیده اید و میان آنها گفتگو بر قرار کرده اید، منطق گفتگو ایجاب میکند خوانندگان شما از آن مقاله نیز که نام بردم آگاه گردند. به شما پیشنهاد می کنم به منظور تعمیق گفتگو آن مقاله را در مقام پاسخ به استدلال های آقای جوادی آملی از سوی اینجانب، عینا در سایت خودتان منتشر کنید و اگر لازم دیدید محتوای آن را با تمام جدیت به تیغ نقد بسپارید.
محمد مجتهد شبستری
۲/۵/۹۵
متن منتشر شده به وسیله سایت «اسراء نیوز» عینا در ذیل آورده میشود:
بررسی رویکردهای محمد مجتهد شبستری و آیتالله جوادی آملی در موضوع قوانین و احکام اسلام
مبنا و معنای ملاکات قانونگذاری در شریعت **
۱۳۹۵/۰۲/۲۹
کد خبر: آیتالله جوادی آملی پله پله مراحل ضرورت قانونگذاری و لزوم ایجاد قوانین را یاد آور میشود. ایشان سپس میان قانون دینی و غیردینی تمایزی قائل میشود. به این معنا که در قوانین دینی، قانون بر جامعه مقدم است، در حالی که در نظامهای غیردینی، نیاز جامعه است که قانون را میسازد. این تمایز در نحوه رویکرد به قانون است که سببساز اختلافاتی در آن نیز شده است. به نظر میرسد که مجتهد شبستری به این تفاوت عمده قوانین التفات نکرده و از آن چشم پوشیده است.
محمد مجتهد شبستری از جمله متفکرانی است که قوانین اسلامی را در دوران معاصر برنمیتابد و اجرای آن را روا نمیداند. وی در نظریه “قرائت نبوی از جهان”[۱]، به منظومهای میاندیشد که بر اساس آن، پیامبر گرامی اسلام، نه دغدغه قانونگذاری داشته و نه در پی تغییر سنتهای عربی بوده است. شبستری در سخنرانی که اخیراً ایراد کرده نیز در پی تبیین همین موضوع برآمده است.[۲]
قوانین دینی در نظر مجتهد شبستری
وی بر این باور است که پیامبر(ص) دعوت به ایمان و حذف شرک کرده و توحید را مستقر کرده است، اما چگونگیهای زندگی اجتماعی و سیاسی آن مردم را تعیین نکرده است. شبستری اینگونه ادعا میکند که: ” پیامبر مشخص نکرد که چه کسی از چه کسی باید اطاعت کند، و اینکه زندگیهای عمومی و اجتماعیشان را چگونه تنظیم کنند و اینکه زن در داخل خانواده از شوهر اطاعت کند و اینکه بردهها از صاحبان تبعیت کنند و اینکه معنای کنیز و غلام چیست و اینکه کجا باید جنگ کرد و آداب و رسومی که زندگی میکردند و … پیامبر اینها را به هم نریخت. کاری که پیامبر کرد این بود که یک سلسله اصلاحات اخلاقی در اینها انجام داده است. مثلاً اگر قضیه اینگونه بود که زنها بر طبق سنت عربی آن زمان دست دزد را قطع میکردند این را هم تغییری نداد. اینها از همان زمان در میان اعراب وجود داشته است. یا اینکه قصاص میکردند را هم به هم نزد. بلکه در تمام اینها یک سلسله تعدیلها و تصحیحهای اخلاقی ایجاد کرده است. مثلاً گفت که درست است که زن از شوهر باید اطاعت کند اما ای شوهر تو حواست جمع باشد و باید رفتار درستی داشته باشی. در آن زمان یک قبیله اگر فردی از قبیله دیگر را میکشت، قبیله فرد مقتول برای انتقامکشی مثلاً ده نفر را میکشتند. پیامبر در چنین شرایطی گفت این نادرست است و اگر یک نفر از شما کشتند شما هم تنها حق دارید یک نفر را بکشید و نه بیشتر و آن هم اگر نکشید بهتر است و عفو کنید”.[۳]
شبستری اینگونه مواجهه پیامبر با اعراب را نحوهای “تصحیحات اخلاقی” مینامد. وی بر این باور است که نظام “مردسالار” عربی در زمان پیامبر نیز به قوّت خود باقی ماند و تغییری در آن حاصل نشد. “حاکمسالاری” به جای خود باقی ماند و “عقیدهسالاری” (اینکه عقیده مقدم است) بر جای خود ماند. بعد از پیامبر هم اینها باقی ماندند. این امور، امروزه در ذهن بشر بارهای منفی دارند اما پیامبر در زمان خود، یک سری تصحیحات اخلاقی در آنها ایجاد کرد. شبستری اذعان میکند که هدف پیامبر از بعثت، این نبوده که مثلاً یک طرح نو و سیستم نوین زندگی اجتماعی سیاسی بدهد. اینها را جزو نبوت پیامبر نباید دانست. نتیجهای که شبستری از این مقدمات میگیرد این است که احکام اجتماعی که مربوط به زندگیهای اجتماعی سیاسی و ارتباط انسانها با یکدیگر که درقرآن وارد شده و در سنت رسول (ص) هم به آن عمل شده، همه اینها عبارت بودند از یک سلسله شیوههای زندگی که مردم حجاز قبل از پیامبر هم داشتند و پیامبر در آنها یک تصحیحات اخلاقی ایجاد کرد.
نتیجهای که مجتهد شبستری از این مقدمات میگیرد چنین این است:
دیدگاه نبوّت این است که شیوههای زندگی مردم که چگونه میخواهند زندگی کنند و دستگاه سیاسیشان را چگونه میخواهند تنظیم کنند (مثلاً تفکیک قوا که قبلاً نبوده) یا قوانین جزاییشان را چگونه میخواهند سامان بدهند یا نظام خانوادگیشان را چگونه میخواهند تنظیم کنند و امثال اینها، اینها کارهایی است که مردم خودشان انجام میدهند. در زمان پیامبر هم آن سنتها بود و پیامبر هم تنها آن سنت موجود در حجاز را تصحیح اخلاقی کرد. اصلاً این حرفها نبود که مثلاً خدا یک سیستم زندگی معین کرده و از آسمان فرستاده و انسانها را موظف کرده که با این سیستمها زندگی کنند.اصلاً چنین چیزی نداریم.
نسخه شبستری
مجتهد شبستری با این تبیین از سیره رسولالله(ص)، نسخهای را برای کاربرد اسلام در دنیای امروزی توصیه میکند:
” الان اگر بخواهیم بگوییم که نسخه چیست، اینگونه میفهمم که بر این مبنا ما مسلمانان امروز باید به گونهای دیگر عمل کنیم. در طول زمان یک انحرافی که رخ داده این بود که آن سنتها و روشهای زندگی که از قبل در میان مردم بوده و در قرآن هم آمده بود، این آقایان با نوع استنباطشان اینها را یک سلسله احکام الهی ابدی که از طرف خدا معیّن شده است همه باید از آنها تبعیت کنند و همه مکلّفند که آن را انجام دهند. اینگونه فرمولیزه کردند و این به نظرم یک انحرافی است که در اسلام رخ داد و بیشتر بر فهم فقیهان مبتنی است و نتیجه مطالعات بنده این است که چیزی که پیامبر به آن دعوت کرده ایمان به خداوند یکتاست و هر چیزی که از لوازم آن ایمان به خداوند یکتاست و تمام مقتضیات آن و تغییراتی که در انسان ایجاد میکند و همچنین به علاوه یک سلسله دعوتهای اخلاقی. یعنی همان چیزی که در آن حدیث معروف هست که “بُعثتُ لاتمّم مکارم الاخلاق”. که در این مکارم اخلاق، عدالت مفهوم اخلاقی بسیار پررنگی است. وقتی درک من این است، مشکل فعلی مسلمانان را در این میبینم که مسلمانان فکر میکنند این چهارچوبهای سیاسی اجتماعی و آداب و رسوم که در طول این چهارده قرن به نام احکام ابدی الهی معرفی شده است. من این را یک انحراف میبینم و معتقدم که الان هم داستان این است که آن تجدید نظری که ما میگوییم یا نواندیشی که میگوییم معنایش این است که باید بدانیم مسلمانی به این احکام و رسوم قائم نیست. به این قائم نیست که مثلاً ارث را چگونه تنظیم کنیم و قانون جزا چگونه باشد و سیستم سیاسی چگونه باشد و … اینها نیست. بلکه مسلمانی به ایمان خدا و هر چیزی که از مقتضیات ایمان به خداوند یکتاست، قائم است”.
شبستری اذعان میکند که: نباید بگویید قوانین الهی وجود دارد که باید مطابق آن عمل کرد. بنده میگویم آن حکمهای الهی نبودند و بلکه سنتهای الهی*** بودند که پیامبر آنها را قبول کرد و تنها جرح و تعدیلات اخلاقی در آنها انجام داد و هیچجا هم به ما نگفتند که با همان سنتهای عربی زندگی کنید.[۴]
مجتهد شبستری با این رویکرد نسبت به اسلام است که قوانین و احکام اسلامی را بر نمیتابد و آن را به زمانه پیامبر محدود میکند و در دوران معاصر، مُهر بطلان بر آن مینهد.
قوانین دینی در نظر آیتالله جوادی آملی
آیتالله جوادی آملی اما با تبیین قوانین و احکام اسلامی، نگاهی متفاوت از شبستری را نسبت به این مباحث برگزیده است. ایشان ابتدا از ضرورت قانون در جامعه سخن میگویند.
ضرورت نظم و قانون در جامعه
آیتالله جوادی آملی معتقد است که جامعه را نمیتوان بدون قانون اداره کرد. اصل وجود نظم و قانون در جامعه امری ضروری است و هیچ جامعه انسانی نمیتواند بدون نظم و قانون اداره شود. وجود قانون اگر چه سبب محدود شدن انسان و کم شدن آزادی او میگردد، اما یک امر ضروری است. انسان اگر چه بر اساس فطرتش موحّد است و عبودیت ذات اقدس الهی را میپذیرد، ولی بر اساس طبیعتش، استخدامگر و بهرهجوست و اگر او را بر اساس طبیعتش رها کنند، بر مبنای استخدام دیگران حرکت میکند و از آنجا که نیازهای فراوان دارد و به تنهایی قادر نیست خواستههای خود را تأمین کند، از هر چیز و از هر شخصی بهره میجوید و آنها رابه خدمت خود در میآورد. جامعهای که متشکل از انسانهای اینچنینی است، اگر دارای نظم و قانون نباشد، تزاحم و هرج و مرج و فساد، آن را نابود خواهد کرد. بنابراین باید نظمی حاکم باشد تا هیچ کس خود را بر دیگری تحمیل نکند و تنها در سایه این نظم عادلانه است که جامعه شکل میگیرد و حیثیت اجتماعی آنان تحقق مییابد و از زندگی حیوانی و نباتی ممتاز میشود. بدون نظم، هرج و مرج بر جامعه بشری حاکم میگردد و سعادت انسان بر باد میرود.[۵]
آیتالله جوادی آملی بر این باور است که نوع نگرش انسان نسبت به جهان هستی، میتواند قانون مورد استناد ما را نیز دستخوش تغییر کند. نیاز به قانون در نظامهای غیر دینی که بر پایه انسانشناسی و جهانبینی مادی استوار است با نظامهای دینی که بر پایه انسانشناسی و جهانبینی الهی و توحیدی مبتنی هستند، متفاوت است. نظامهای غیردینی، قانونی را برمیگزینند که صرفاً به جوانب مادی توجه دارد و به جنبههای متعالی انسانی توجهی نمیورزد. اما قوانین دینی، موضوع اصلی خود را بر روی تعالی انسان قرار میدهند و امور مادی را در حاشیه آن تفسیر میکنند. در نظامهای غیردینی که تفسیری مادی از انسان و جهان ارائه میدهند، نیاز به قانون به منظور حفظ نظم و اداره امر جامعه و پرهیز از هرج و مرج بوده و از جامعه ناشی میشود. ولی در نظامهای دینی که بر پایه جهانبینی الهی شکل گرفتهاند، ضرورت وجود قانون از جامعه ناشی نمیشود، بلکه انسان برای رسیدن به سعادت مادی و معنوی و کمال خویش نیازمند قانون است.
آیتالله جوادی آملی با این تبیین از مساله قانون، تفاوت عمده میان قوانین دینی و غیردینی را اینگونه عنوان میکنند که در نظام الهی و اسلامی، قانون بر جامعه مقدم است، در حالی که در نظامهای غیردینی، نیاز جامعه است که قانون را میسازد. این تفاوت بنیادین است که عدم التفات بدان، خبطهایی در نظر کردن به قانون دینی را ایجاد خواهد کرد. آیتالله بر این باور است که: بشر هرگز بیقانون رها نمیشود. اما فقط اجتماع، عامل نیاز به قانون نیست؛ بلکه کسی که بر اساس جهانبینی الهی در جهان هستی، خود را مسافر و زندگی دنیایی خود را مقدمه حیات جاوید آخرت میداند، بر این باور است که برای یک لحظه هم معدوم نمیشود.[۶] چنین فردی نیز برای رستگاری خود، نیازمند به قانون است و میباید رفتارهای خود را بر اساس اسلوب و برنامهای مشخص پیش ببرد.
ضرورت قانون الهی و نیاز به دین
آیتالله جوادی آملی پس از تبیین ضرورت نظم و قانون در جامعه، و همچنین تفاوت میان قوانین دینی و غیردینی، به مسأله قانون الهی و دین در جامعه میپردازد. ایشان سعادت مادی و معنوی افراد را در گرو تبعیت از قوانین الهی بر میشمرد. آیتالله در بیان ضرورت قانون الهی عنوان میکنند که: قانونی که همه جنبههای هستی انسان در آن ملحوظ گشته و برای شکوفایی استعدادهای انسان، برنامهریزی درستی در آن شده باشد. چون بشر، گذشته از بدن مادی، دارای روح الهی و فطرت توحیدی و نفس ملهمه به فجور و تقواست، بیشک علاوه بر کارهای غریزی، دارای ابعاد اخلاقی است و برتر از آن، واجد جنبههای اعتقادی میباشد. اگر قانونی فقط جنبههای طبیعی و عملی او را رعایت کند و ابعاد اخلاقی و یا اعتقادی او را نادیده گیرد، چنین قانونی شایسته جامعه انسانی نیست و نمیتواند انسانها را به سعادت نهایی برساند.[۷] آیتالله جوادی آملی با این تبیین، عنوان میکنند که در جامعه نیز، میباید قانونی حاکم باشد تا به نحو سازوار، امور مادی و امر معنوی بشر را پیش ببرد. به باور آیتالله جوادی آملی، اگر قانونی در جامعه پیاده شود اما از روح معنویت تهی باشد، نمیتواند سعادت را برای بشر به ارمغان آورد.
به باور آیتالله جوادی آملی، از آنجا که قافله انسانیت جزئی جدا بافته از تافتههای اجزای جهان نیست، بلکه جزئی از اجزای منسجم جهان است، کسی میتواند انسان را راهبری کند که او را به خوبی بشناسد و از رابطه او با جهان آفرینش با خبر باشد. کسی که انسان و جهان را نیافریند، نه انسانشناسی راستین و نه جهانشناسی اصیلی دارد. پس تنها آن کس که انسان و جهان را آفریده است، به انسان و جهان و ربط و پیوند این دو، شناخت و آگاهی تمام داشته و در نتیجه از توان هدایت و راهبری انسان برخوردار است. چنان که همان مبدأ وحید، تنها مصدر صالح برای هدایت مجموعه جهان و راهنمایی تمام اجزای آن خواهد بود؛ به گونهای که هیچ کدام از هدف خود محروم نشده و مزاحم رهیابی دیگران به هدف نگردد و آن کس، جز ذات اقدس اله نیست.[۸]
آیتالله جوادی آملی پس از تبیین این موضوع، در تعریضی که میتواند در پاسخ به مجتهد شبستری لحاظ شود، عنوان میکند که: انسان هیچگاه و در هیچ حالتی بی نیاز از دین نیست، بلکه همیشه و در همه موارد، چه آن گاه که یک فرد است و چه آن هنگام که در اجتماع زیست مینماید و به عبارت دیگر در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود نیازمند آن است. بنابراین ضرورت وجود دین از آنگاه که اولین آدم، پای به عرصه طبیعت میگذارد تا آنگاه که آخرین آنها از طبیعت رخت برمیبندد، ثابت و برقرار است؛ زیرا ضرورت دین از لحاظ قرآن کریم تنها برای تأمین سعادت اجتماعی و ایجاد جامعه برین و تنظیم روابط متعادل و تدوین قانون حق محور و سایر مسائل مربوط به زندگی جمعی نیست تا شامل اولین فرد زنده روی زمین تا آخرین فرد باقی روی کرده خاک نشود؛ بلکه از دیدگاه قرآن کریم، بشر را خواه فرد و خواه جمع نیازمند به دین میداند و تأمین سعادت او را، چه در صورت فردی و چه در صورت جمعی، وحی به شمار میآورد.[۹]
ضرورت حکومت اسلامی
آیتالله با تبیین بحث از ضرورت قوانین دینی، اینک به بحث از ضرورت تشکیل حکومت اسلامی نیز توجه میدهد. از نظر آیتالله جوادی آملی، ماهیت احکام اسلامی به خوبی ضرورت تشکیل حکومت را ترسیم میکند، زیرا با یک نگاه اجمالی به مجموعه احکام اسلامی روشن میشود که روح جمعی در همه احکام اسلام منتشر و مفروش است، همانگونه که گلاب در برگ گل، مفروش و منتشر گشته است و همانگونه که با گرفتن گلاب از گل، برگهای گل فاقد طراوات و عطر پویا و منظره زیبا میشود، اگر از احکام اسلامی، دستورهای اجتماعی آن، دور و از مسلمانان، روح جمعی آنان گرفته شود، بیخاصیت میگردد.[۱۰]
بنابراین اگر اسلام، نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد و اگر حدود و مقررات و قوانین اجتماعی و جامع دارد، این نشان میدهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفه فرد نسبت به خالق خود نسبت به انسانهای دیگر نپرداخته است. اگر اسلام راه را به انسان نشان میدهد و در کنارش از او مسئولیت میطلبد و اگر اسلام آمده است تا جلوی همه مکتبهای باطل را بگیرد، تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد، چنین انگیزهای، بدون حکومت و چنین هدفی بدون سیاست، هرگز ممکن نیست. اسلام از آن جهت که دینی الهی است و از آن جهت که کامل و خاتم همه مکتبهاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه، حکومت و دولت میخواهد؛ برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان، حکمت و حاکم میخواهد. اسلام بیحکومت و بیاجرا، قانون صرف است و از قانون که “سوادی بر بیاض” است، به تنهایی کاری ساخته نیست.[۱۱]
آیتالله جوادی آملی، صِرف قانون را برای پیشبرد احکام اسلامی گرهگشا نمیداند و بر این باور است که میباید حکومتی تشکیل شود و حاکمی بر مسند بنشیند تا بتواند قوانین را به نحو احسن اجرایی کند. از اینجاست که آیتالله بحث از حکومت و حاکم دینی را نیز به میان میآورد. به باور آیتالله، این حاکم و مجریان نیز باید از سوی خداوند برگزیده شوند، زیرا بر اساس بینش توحیدی، تنها کسی که بالاصاله حق ولایت و سرپرستی انسان و جامعه بشری را دارد، خالق انسان و جهان است و از میان انسانها، آن کسی میتواند جانشین خداوند باشد و از سوی او بر مردم حکومت کند که خداوند به او اذن داده باشد و برای آن که وحی خداوند بر جامعه بشری حکومت کند، خداوند این اذن را به کسی سپرده است که در مقام علم و عمل، عصمت داشته باشد؛ یعنی هیچ خطا و لغزشی از او در علم و عملش رخ ندهد که در این صورت، علم و عملش مطابق و تابع علم خداوند بوده و در نتیجه حاکمیت او حاکمیت الهی خواهد بود.[۱۲] بر این اساس، حقیقت حکومت و حاکم اسلامی به حاکمیت وحی و قانون الهی باز میگردد چنانکه در قرآن چنین آمده است که خطاب به پیامبر (ص) فرمود: لِتَحکُمَ بَینَ الناسِ بِما اَراکَ الله (تو مبعوث شدهای تا به عنوان حاکم در بین مردم حکومت کنی). خداوند برای این که جامعه بشری را جز به دست وحی نسپارد، رسولالله (ص) را در سه مرحله، معصوم و مصون از خطا و لغزش قرار داد و او را به مردم معرفی نمود و آنگاه فرمود: تو وحی را بیاب و از راه وحی بر مردم حکومت کن، یعنی بگذار وحی حکومت کند.[۱۳]
ضرورت حکومت در عصر غیبت
آیتالله جوادی آملی با ذکر این مبانی است که بحث ضرورت حکومت در زمان غیبت را پیش میکشد. به باور ایشان، اگر در زمان غیبت، مردم به خود واگذار شده باشند، باز به دلیل خطا و دخالت هوی، زمینه پیدایش هرج و مرج فراهم میشود و جامعه، چهره نظم انسانی خود را از دست میدهد. از این رو، در این زمان نیز باید قوانین کلیای که از طرف وحی برای تمشیت امر اجتماعی مردم ابلاغ شدهاند، از اعتبار کافی برخوردار بوده و اجرا شوند. اجرای این قوانین، نیازمند مجریانی است که هر چند معصوم نیستند، ولی آشنایی و آگاهی لازم از مسائل و دستورات دینی را داشته و از عدالت و تقوا برخوردار هستند.
به باور آیتالله جوادی آملی، لازم است که تعالیم دین برای همیشه در میان مسلمانان با عقاید و اخلاق و احکام فقهی و حقوقی آنان عجین باشد، زیرا انسان به دور از دین الهی، موجودی فرومایه است و عامل به تعالیم و احکام دین، انسانی کریم است. پس انسان، همیشه به تعالیم و احکام و مقررات دین الهی نیازمند است و از طرفی او موجودی معصوم از لغزش و خطا و اشتباه نیست.[۱۴]
آیتالله سپس تذکار میدهد که هرگز روا نیست که اسلام برای صدها سال پس از غیبت، برنامهای ارائه نداده باشد و مؤمنین را به حال خود وانهاده باشد. به تعبیر ایشان: به راستی میتوان پذیرفت که اسلام برای آن صدها سال پس از غیبت امام تاکنون و این سالها یا سدهها یا هزارههایی که تا ظهور آن یگانه دوران در پیش است، برنامهای تعطیل و عقاید آن، پنهان و احکام و حدود آن، درون کتابخانهها بر جا مانده و مرزهای عزت اسلامی و حیثیت اعتقادی، تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی مسلمانان، بدون مرزبان و این قافله بزرگ با آن همه گنجینههای ارزشمند، بیساربان رها شده است؟
به باور آیتالله: چنین نظریهای به وضوح ناصواب است و غیرعاقلانه، زیرا تصور تعطیل طولانی دین در ادوار ممتد غیبت که در میان دوره حضور معصوم واقع میشود، مستلزم ناتوانی و ناکارآمدی احکام خدا برای اداره بشریت در همه دورانهاست و این سخن، هم با بدیهیات عقلی ناسازگار است و هم با مسلّمات قرآنی و روایی. پس جامعه اسلامی تا دامنه قیامت، نیازمند امام معصومی است که در سایه او برکتها تأمین شود و این قافله نور در زمان حضور قافله سالار خود به شیوهای و به هنگام غیبت او به شیوهای دیگر، سیر ملکوتی خویش را ادامه دهد.[۱۵]
نتیجهگیری
محمد مجتهد شبستری ادعا کرده است که قوانین اسلامی، در زمانهای ایجاد شده که فرهنگ و رسوم اعراب بر آن احاطه داشته است. پیامبر(ص) آداب و عادات مردم را تغییری نداد و سنت عربی بر قوانین اسلام سایه افکند. لذا نمیتوان از قانونی به نام قوانین اسلامی یاد کرد. هر چه هست، سنت و قومیّت عربی است و امروزه، دم زدن از آنها عملی ناروا است.
آیتالله جوادی آملی اما پله پله مراحل ضرورت قانونگذاری و لزوم ایجاد قوانین را یاد آور میشود. ایشان سپس میان قانون دینی و غیردینی تمایزی قائل میشود. به این معنا که در قوانین دینی، قانون بر جامعه مقدم است، در حالی که در نظامهای غیردینی، نیاز جامعه است که قانون را میسازد. این تمایز در نحوه رویکرد به قانون است که سببساز اختلافاتی در آن نیز شده است. به نظر میرسد که مجتهد شبستری به این تفاوت عمده قوانین التفات نکرده و از آن چشم پوشیده است. آیتالله جوادی آملی همچنین بر این باور است که نمیتوان انسانی را که در راه سعادت و کسب رضای خداوندی قدم برمیدارد را بدون قانون الهی وانهاد. ایشان با همین رویکرد است که ضرورت حکومت دینی را نیز یادآور میشود و سعادت انسان را در گرو زیستن در زیر لوای یک حاکمیت اسلامی و تحت قوانین دینی میداند و آن را برای همیشه اعصار تاریخی گرهگشا برمیشمارد.
________________________________________
[۱] http://mohammadmojtahedshabestari.com/articles.php
برای دستیابی به مجموعه پانزده مقاله شبستری در خصوص “قرائت نبوی از جهان” میتوانید به این سایت مراجعه فرمایید.
[۲] http://3danet.ir/%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C/
[۳] آیا قوانین اجتماعی اسلام را باید قوانین الهی و واجبالامر دانست، سخنرانی محمد مجتهد شبستری، سایت صدا نت
[۴] همانجا
[۵] آیتالله جوادی آملی، ولایت فقیه، صص۵۰-۵۲
[۶] http://islamtimes.org/fa/doc/article/392339/
نظام سیاسی اسلام در عصر غیبت از منظر آیتالله جوادی آملی، سایت اسلام تایمز
[۷] آیتالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۵۲
[۸] آیتالله جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، صص۱۱۱-۱۱۲
[۹] همان، ص۱۲۹
[۱۰] آیتالله جوادی آملی، ولایت فقیه،ص۶۸
[۱۱] همان،صص۷۵-۷۶
[۱۲] همان، ص۹۶-۹۷
[۱۳] همان، ص۹۴
[۱۴] آیتالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج ۱۷، صص۴۴۱-۴۴۲
[۱۵] آیتالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۴، ص۳۷۰
________
* نامه فوق در تاریخ ۲ مرداد ماه به ایمیل سایت اسراء نیوز ارسال شده است
** منبع: سایت اسراء نیوز (لینک)
*** آنچه در تعبیرات مجتهد شبستری آمده است «سنت های عربی» است و نه الهی و در اینجا به نادرست سنت های الهی نوشته شده است.