یادداشتهای فلسفی (۶)
محمد مجتهد شبستری؛
اگر شخصی ادعا کند که خداوند با او سخن میگوید هیچ راه عقلانی برای احراز صحت و یا اثبات این مدعا وجود ندارد به چنان مدعایی فقط میتوان ایمان آورد، و نیز اگر شخصی ادعا کند خداوند با کلمات و جملات سخن میگوید و آن کلمات و جملات را برای دیگران بخواند هیچ راه عقلانی برای احراز و یا اثبات این مطلب که غرض خدا از سخن گفتن با آن کلمات و جملات چیست وجود ندارد و تنها خود آن مدعی است که باید بگوید غرض خدا از گفتن آن کلمات و جملات چیست و پاسخ او هر چه باشد به آن پاسخ فقط میتوان ایمان آورد و بس. بنا بر آنچه گفتم ادیان ابراهیمی که بر اساس سخن گفتن خدا با انسان استوار شدهاند صرفاً با ایمان قائم و زنده هستند و تحلیلهای عقلانی به هیچ وجه نمیتواند جایگزین آن ایمان شود. تحلیلهای عقلانی تنها میتوانند محتویات ایمان را بهتر قابل فهم سازند. مقصود اصلی من از تأکیدهای گوناگون در نوشتههای مختلف در باب نامفهوم بودن اظهارات زبانی که به خدا نسبت داده میشود همین بوده که در اینجا گفتم. منظور امتناع بهدست آوردن عقلانی (فهم) غرض خدا از بیان کلمات و جملات بوده است (امتناع تشخیص عقلانی آن فعل ضمن گفتاری که خدا انجام داده است) [۱]. در مقالۀ «آن فهم که ممتنع است» که در کتاب نقد بنیادهای فقه و کلام منتشر شده به مطلبی که اینجا گفتم تصریح کردهام. در آنجا هم حساب فهم عقلانی را از حساب ایمان جدا کردهام. حال اگر این امتناع عقلانی پذیرفته شود همۀ استظهارات عقلانی-عرفی مفسران قرآن که درصدد بیان اغراض خداوند از اظهار کلمات و جملات قرآن برمیآیند و نوع فعل ضمن گفتاری خدا را بهصورت قطعی یا ظنی تعیین میکنند یکسره زیر سوال نمیرود؟!
[۱] بنا بر نظر آستین Austin نظریهپرداز فعل گفتاری Esperchakt هر انسان که سخن میگوید یک فعل «اِظهار» از او صادر میشود که آستین آن را «فعل گفتاری» نام نهاده است. انسان سخنگو در هر فعل گفتاری سه فعل انجام میدهد: اول: در اظهار خود جمله یا جملات معناداری (معنای سمانتیکی) را بیان میکند (Lokalionäre Akt). دوم: اظهار خود را ابزار یک عمل قرار میدهد مانند امر کردن، ادعا کردن، قول دادن و … اینگونه از اظهار ممکن است بدون اداء جملات هم صورت گیرد مانند اشاره، حرکات صورت و مانند آن (Illokutionäre Akt). سوم: به وسیله اظهار اثری را ایجاد میکند مثلاً عقیدهای در فردی به وجود میآورد، فردی را آرام یا غمگین یا شاد، امیدوار یا مأیوس میسازد (Perlokutioaräer Akt). بنا بر این نظریه هر فعل گفتاری بخشی از مجموعهای از افعال و واقعیتها است که در زندگی فاعل هر گفتار و زمینه تاریخی و اجتماعی آن گفتار رخ میدهد. هر فعل گفتاری تنها با آگاه شدن از زمینه تاریخی و اجتماعی آن قابل فهمیده شدن میگردد. دلالت سمانتیکی (لغوی و تصویری) الفاظ و جملات به کار برده شده در یک فعل گفتاری برای فهم معنای ویژه آنها و معنای فعل گفتاری کافی نیست. معانی با تغییر زمینه و وضعیت که فعل گفتاری در آن رخ میدهد تغییر پیدا میکند. مفهوم شدن یا نشدن یک فعل گفتاری از تأثیر یا عدم تأثیر آن فعل در مخاطبان معلوم میشود (نه از مطابقت فهم با معنای لغوی و مانند آن).
نگاه کنید به:
John Langshaw Austin, Zur Theorie der Sprechakte.
همه کتاب، به ویژه مقدمۀ ارزشمند و دقیقی که بر چاپ هشتم ترجمۀ آلمانی کتاب نوشته شده است.
(پاورقی به نقل از مقالۀ «قرائت نبوی از جهان (۸)»در همین وبسایت)