ایمان

ایمان‌

 

ایمان‌، واژه کلیدی‌ دین‌ اسلام‌ که‌ خود و مشتقات‌ آن‌ در صدها آیه‌ از قرآن‌ مجید تکرار شده‌ است‌. گرچه‌ مفهوم‌ ایمان‌ مستقیماً در قرآن‌ توضیح‌ داده‌ نشده‌، ولى‌ درباره موضوعات‌ عمده‌ و اساسى‌ مربوط به‌ آن‌ مطالب‌ زیادی‌ در این‌ کتاب‌ آسمانى‌ آمده‌ است‌.
موضوعات‌ عمده‌ و اساسى‌ مربوط به‌ ایمان‌ در قرآن‌ را مى‌توان‌ چنین‌ برشمرد: ۱۱٫ محور اساسى‌ ایمان‌ الله‌ است‌ و از همه انسانها خواسته‌ مى‌شود که‌ به‌ الله‌ ایمان‌ آورند؛ اما در آیات‌ بسیاری‌ ضرورت‌ ایمان‌ آوردن‌ به‌ «پیامبران‌ و رسولان‌»، «کتابهای‌ نازل‌ شده‌ از سوی‌ خدا»، «ملائکه‌» (فرشتگان‌) و «روز واپسین‌» (آخرت‌)، نیز به‌ «ایمان‌ به‌ الله‌» افزوده‌ شده‌ است‌ (بقره‌ /۲/۶۲، ۲۸۵). ۲٫ در برخى‌ از آیات‌ چنین‌ آمده‌ که‌ ایمان‌ با اسلام‌ متفاوت‌ است‌ و در مرتبه‌ای‌ بالاتر از آن‌ قرار دارد (حجرات‌ /۴۹/۱۴). ۳٫ ایمان‌ حقیقتى‌ است‌ که‌ دوست‌ داشتن‌ شدید خداوند را همراه‌ دارد (بقره‌ /۲/۱۶۵). ۴٫ خداوند مؤمنان‌ را از «ظلمات‌» (تاریکیها) بیرون‌ مى‌آورد و آنها را به‌ [عالم‌] «نور» (روشناییها) وارد مى‌کند (بقره‌ /۲/۲۵۷). ۵٫ در آیات‌ بسیاری‌ بلافاصله‌ پس‌ از ذکر و ستایش‌ ایمان‌ به‌ انجام‌ دادن‌ «اعمال‌ صالح‌» توسط مؤمنان‌ به‌ گونه‌ای‌ تصریح‌ شده‌ است‌ که‌ تلازم‌ خارجى‌ ایمان‌ و عمل‌ صالح‌ از آن‌ فهمیده‌ مى‌شود. ۶٫ ایمان‌ حقیقتى‌ است‌ که‌ قابلیت‌ «ازدیاد و نقصان‌» دارد (توبه‌ /۹/۱۲۴). ۷٫ قلبهای‌ مؤمنان‌ با ایمان‌ اطمینان‌ (آرامش‌) پیدا مى‌کند (رعد /۱۳/۲۸). ۸٫ مؤمنان‌ ممکن‌ است‌ دچار «یأس‌» شوند (رعد /۱۳/۳۱). ۹٫ مؤمنان‌ با «قول‌ ثابت‌» (سخن‌ استوار) از سوی‌ خداوند در زندگى‌ دنیوی‌ «تثبیت‌» مى‌شوند (ابراهیم‌ / ۱۴/۲۷). ۱۰٫ شیطان‌ هیچ‌گونه‌ «سلطه‌ای‌» بر مؤمنان‌ ندارد (نحل‌/ ۱۶/۹۹). ۱۱٫ قرآن‌ «شفا» و «هدایت‌» مؤمنان‌ است‌ (فصلت‌/۴۱/ ۴۴). ۱۲٫ پیامبر(ص‌) نمى‌دانست‌ که‌ ایمان‌ چیست‌، ولى‌ خداوند آن‌ را «نوری‌» در قلب‌ وی‌ قرار داد (شوری‌ /۴۲/۵۲). ۱۳٫ خداوند «ایمان‌» را در نظر مؤمنان‌ محبوب‌ ساخته‌، و در قلبهای‌ آنان‌ زیبا جلوه‌ داده‌ است‌ (همانجا). ۱۴٫ ایمان‌ واقعى‌ آن‌ است‌ که‌ در قلبها نفوذ مى‌کند (حجرات‌/ ۴۹/۱۴). ۱۵٫ ایمان‌ در قلبهای‌ مؤمنان‌ نوشته‌ مى‌شود (مجادله‌ /۵۸/ ۲۲). ۱۶٫ «نزول‌ سکینه‌» (فرودآمدن‌ آرامش‌) از سوی‌ خدا در قلب‌ مؤمنان‌ موجب‌ زیاد شدن‌ ایمان‌ آنان‌ مى‌شود (فتح‌ /۴۸/۴). ۱۷٫ پیامبر اسلام‌ خود به‌ آنچه‌ بر وی‌ نازل‌ شده‌، ایمان‌ آورده‌ است‌ (بقره‌ /۲/۲۸۵). ۱۸٫ مؤمنان‌ کسانیند که‌ وقتى‌ نام‌ خدا برده‌ مى‌شود، قلبهایشان‌ احساس‌ خشیت‌ مى‌کند (انفال‌ /۸/۲). ۱۹٫ مؤمنان‌ به‌ هنگام‌ «امتحان‌ الهى‌» ممکن‌ است‌ دچار تکانهای‌ بسیار شدید [روحى‌] گردند (احزاب‌ /۳۳/ ۱۱). ۲۰٫ خداوند «ولى‌» مؤمنان‌ است‌ (آل‌ عمران‌ /۳/۶۸). ۲۱٫ با اکراه‌ نمى‌توان‌ هیچ‌ انسانى‌ را مؤمن‌ گردانید (بقره‌ /۲/۲۵۶). ۲۲٫ برخلاف‌ علاقه شدید پیامبر(ص‌)، اکثر مردم‌ مؤمن‌ نیستند (یوسف‌ /۱۲/ ۱۰۳). ۲۳٫ مؤمنان‌ با خداوند «عهد» (پیمان‌) مى‌بندند (احزاب‌ /۳۳/۲۳). ۲۴٫ برای‌ مؤمنان‌ در آسمانها و زمین‌ نشانه‌هایى‌ (آیات‌) وجود دارد (جاثیه‌ /۴۵/۳). ۲۵٫ عهد خدا را به‌ یاد مؤمنان‌ آوردن‌ به‌ حال‌ آنها سود مى‌بخشد (ذاریات‌ /۵۱/۵۵). ۲۶٫ خداوند با مؤمنان‌ «میثاق‌» بسته‌ است‌ (حدید /۵۷/۸).
علاوه‌ بر موضوعات‌ اساسى‌ یاد شده‌ که‌ در قرآن‌ کریم‌ درباره ایمان‌ آمده‌ است‌، چند نکته مهم‌ دیگر را نیز در این‌ باره‌ باید مورد توجه‌ قرار داد: ۱٫ در پاره‌ای‌ از آیات‌ ایمان‌ در مقابل‌ کفر، و در پاره‌ای‌ دیگر در مقابل‌ فسق‌ قرار داده‌ شده‌ است‌ (منافقون‌ /۶۳/۳؛ سجده‌ /۳۲/۱۸). ۲٫ در پاره‌ای‌ از آیات‌ تعبیر «ایمان‌ به‌ باطل‌» به‌ کار رفته‌ است‌ (نحل‌ / ۱۶/۷۲). ۳٫ واژه‌های‌ مؤمن‌، مؤمنون‌ و مؤمنات‌ و صفات‌ و حالات‌ مربوط به‌ مؤمنان‌ در بسیاری‌ از آیات‌ قرآن‌ به‌ گونه‌ای‌ حاکى‌ از آن‌ به‌ کار رفته‌ است‌ که‌ مؤمنان‌ گروه‌ مخصوصى‌ از انسانها هستند و نحوه زندگى‌ آنها از غیر مؤمنان‌ کاملاً متمایز است‌. آنان‌ با جهان‌بینى‌، افکار، حالات‌، آداب‌ و عاداتى‌ کاملاً متمایز از غیر مؤمنان‌ زندگى‌ مى‌کنند. محور زندگى‌ آنان‌ را وفاداری‌ به‌ عهدِ بسته‌ شده‌ با خدا تشکیل‌ مى‌دهد (مؤمنون‌ /۲۳/۱-۶؛ توبه‌ /۹/۷۱؛ انفال‌ /۸/۷۴؛ احزاب‌ /۳۳/۲۳). ۴٫ در عین‌ حال‌ مؤمنان‌ انسانهای‌ بى‌نقص‌ و بى‌خطا و گناه‌ نیستند. در آیات‌ متعددی‌ از قرآن‌ خطاها و نقصها و گناهان‌ مؤمنان‌ به‌ آنها گوشزد گشته‌، و از آنان‌ خواسته‌ شده‌ است‌ که‌ خود را اصلاح‌ کنند (صف‌ /۶۱/۲؛ منافقون‌ /۶۳/۹؛ ممتحنه‌ /۶۰/۱؛ حجرات‌ /۴۹/۱-۱۲؛ مجادله‌ /۵۸/۹).

در روند پیدایش‌ مباحث‌ کلامى‌، فلسفى‌ و عرفانى‌ در میان‌ مسلمانان‌، این‌ پرسش‌ برای‌ آنان‌ مطرح‌ شد که‌ حقیقت‌ ایمان‌ چیست‌؟ چنانکه‌ گفته‌ شد، در قرآن‌ مجید درباره حقیقت‌ ایمان‌ توضیحات‌ مستقیم‌ نیامده‌ بود، اما متکلمان‌، فیلسوفان‌ و عارفان‌ درباره حقیقت‌ ایمان‌ توضیحهایى‌ دادند و بحثهایى‌ به‌ وجود آوردند. تفاوت‌ اصلى‌ در میان‌ آراء این‌ گروههای‌ سه‌گانه‌ در باب‌ ایمان‌ به‌ این‌ مسأله‌ مربوط مى‌شود که‌ محور اساسى‌ و هسته اصلى‌ ایمان‌ چیست‌؟ با توجه‌ به‌ این‌ محور و هسته‌ مى‌توان‌ ۴ گونه‌ تعریف‌ اصلى‌ برای‌ ایمان‌ در میان‌ گروههای‌ یاد شده‌ دسته‌بندی‌ کرد: ۱٫ ایمان‌ عبارت‌ است‌ از تصدیق‌ قلبى‌ به‌ آورده‌های‌ پیامبر اسلام‌ (ماجاء به‌ النبى‌) (ایمان‌ شهادت‌ گرایانه‌). ۲٫ ایمان‌ تبعیت‌ عملى‌ از یافته‌های‌ عقل‌ و آورده‌های‌ پیامبر اسلام‌ در باب‌ خداوند و نبوت‌ و خوب‌ و بداخلاقى‌ است‌ (ایمان‌ عمل‌ گرایانه‌). ۳٫ ایمان‌ عین‌ معرفت‌ فلسفى‌ به‌ خداوند و سایر حقایق‌ هستى‌ است‌ (ایمان‌ معرفت‌ گرایانه‌). ۴٫ ایمان‌ رویکردی‌ با تمام‌ وجود به‌ سوی‌ خداوند است‌ (ایمان‌ تجربت‌ گرایانه‌). متکلمان‌ اشاعره‌ شاخص‌ترین‌ طرفدار تعریف‌ اول‌ هستند. تعریف‌ دوم‌ را متکلمان‌ معتزله‌ و همفکران‌ آنها به‌ میان‌ آورده‌اند؛ تعریف‌ سوم‌ را فیلسوفان‌ مسلمان‌ مطرح‌ کرده‌اند و تعریف‌ چهارم‌ را عارفان‌ مسلمان‌ بیان‌ نموده‌اند. اکنون‌ هر یک‌ از ۴ تعریف‌ یاد شده‌ به‌ اختصار توضیح‌ داده‌ مى‌شود:
تعریف‌ اشاعره‌ از ایمان‌: در نظر متکلمان‌ اشعری‌ و دیگر متکلمان‌ همفکر آنان‌ حقیقت‌ ایمان‌ عبارت‌ است‌ از تصدیق‌ قلبى‌ به‌ وجود خداوند، پیامبران‌ و اوامر و نواهى‌ خداوند که‌ بر پیامبران‌ فرود آمده‌ است‌ و اقرار زبانى‌ به‌ همه این‌ تصدیقهای‌ قلبى‌. در نظر اشاعره‌ این‌ تصدیق‌ قلبى‌ آنگاه‌ صورت‌ مى‌پذیرد که‌ پیامبران‌ مى‌آیند و مخاطبان‌ خود را به‌ تصدیق‌ خداوند و پیامبران‌ و اوامر و نواهى‌ الهى‌ دعوت‌ مى‌کنند. به‌ موجب‌ این‌ دعوت‌، تصدیق‌ موردنظر، از سوی‌ خداوند بر انسانها واجب‌ مى‌گردد و ایمان‌ که‌ پذیرفتن‌ این‌ ایجاب‌ و تصدیق‌ قلبى‌ آن‌ است‌، محقق‌ مى‌گردد. این‌ تصدیق‌ قلبى‌ در واقع‌ اعتراف‌ کردن‌ و شهادت‌ دادن‌ به‌ حقانیت‌ «ماجاء به‌ النبى‌» است‌. اگر پیامبران‌ از سوی‌ خدا نمى‌آمدند، ایمان‌ معنى‌ پیدا نمى‌کرد، زیرا خطاب‌ و ایجاب‌ الهى‌ متوجه‌ انسان‌ نمى‌شد و از او تصدیق‌ طلب‌ نمى‌گردید و انسان‌ متعلقى‌ برای‌ تصدیق‌ (ایمان‌) نداشت‌. تحقق‌ ایمان‌ فرع‌ بر تحقق‌ پیشین‌ خطاب‌ و ایجاب‌ الهى‌ است‌.
عقل‌ گرچه‌ مى‌تواند وجود خداوند را درک‌ کند، اما نفس‌ این‌ درک‌ ایمان‌ نیست‌. همچنین‌ عقل‌ نمى‌تواند تصدیق‌ قلبى‌ این‌ حقیقت‌ درک‌ شده‌ را از انسان‌ طلب‌ کند و آن‌ را بر وی‌ واجب‌ گرداند، چون‌ عقل‌ از طلب‌ کردن‌ و واجب‌ گردانیدن‌ ناتوان‌ است‌. براساس‌ این‌ تفکر اشعری‌ عمل‌ به‌ واجبات‌ شرعى‌ و ترک‌ محرمات‌ داخل‌ در حقیقت‌ ایمان‌ نیست‌ و بدین‌ سبب‌، مرحله متوسطى‌ ایمان‌ و کفر وجود ندارد و شخصى‌ که‌ مرتکب‌ گناه‌ کبیره‌ مى‌شود، در صورت‌ تصدیق‌ پیامبران‌ مؤمن‌ است‌ (اشعری‌، مقالات‌…، ۲۹۳-۲۹۴، اللمع‌، ۷۵-۷۶؛ بغدادی‌، ۲۵۰-۲۸۴؛ ایجى‌، ۳۸۴- ۳۸۸).
تعریف‌ معتزله‌ از ایمان‌: از نظر متکلمان‌ معتزله‌ حقیقت‌ ایمان‌ «عمل‌ همراه‌ با معرفت‌» است‌، عمل‌ به‌ همه وظیفه‌ها و تکلیفها که‌ نخست‌ عقل‌ آنها را برعهده انسان‌ مى‌گذارد و سپس‌ پیامبران‌ آن‌ را بیان‌ مى‌کنند. در نظر معتزله‌ تصدیق‌ وجود خدا و پیامبران‌ و اوامر و نواهى‌ الهى‌ از اساسى‌ترین‌ وظایف‌ انسان‌ است‌ و وقتى‌ انسان‌ این‌ وظایف‌ را به‌ جا مى‌آورد، مؤمن‌ شناخته‌ مى‌شود. در نظر آنان‌ انسان‌ یک‌ موجود «مکلف‌» و «وظیفه‌ مند» است‌. عقل‌ وی‌ هم‌ وجود خداوند را درک‌ مى‌کند و هم‌ شکر او را به‌ عنوان‌ منعم‌، و اطاعت‌ از امر او را به‌ عنوان‌ «مولى‌» بر انسان‌ واجب‌ مى‌گرداند. اصول‌ واجبات‌ و محرمات‌ شرعى‌ نخست‌ به‌ صورت‌ واجبات‌ و محرمات‌ عقلى‌ دریافت‌ مى‌شود و آنچه‌ شرع‌ در این‌ باره‌ مى‌گوید، یا تأکید بر همانهاست‌ و یا تفصیل‌ جزئیات‌ آنها. واجب‌ گردانیدن‌ نخستین‌، کار عقل‌ است‌، نه‌ شرع‌؛ ایمان‌ در درجه اول‌ تبعیت‌ عملى‌ از ایجابهای‌ عقلى‌ است‌ و در درجه دوم‌ تبعیت‌ عملى‌ از ایجابهای‌ شرعى‌. در نظر معتزله‌ مرتکب‌ گناهان‌ کبیره‌ نمى‌تواند مؤمن‌ باشد، چون‌ ارتکاب‌ این‌ گناهان‌ تخلف‌ آشکار از عمل‌ به‌ وظیفه‌ است‌. چنین‌ انسانى‌ در مرتبه‌ای‌ میان‌ ایمان‌ و کفر قرار دارد (منزلهٌ بین‌ المنزلتین‌) (قاضى‌ عبدالجبار، ۴/۱۷۴- ۱۷۵؛ مانکدیم‌، ۷۰۱-۷۰۷؛ اشعری‌، مقالات‌، ۲۶۶-۲۷۲؛ شهرستانى‌، ۱/۷۳).
تعریف‌ فیلسوفان‌ مسلمان‌ از ایمان‌: فیلسوفان‌ مسلمان‌ حقیقت‌ ایمان‌ را همان‌ معرفت‌ فلسفى‌ به‌ واقعیتهای‌ هستى‌ دانسته‌اند. در نظر آنان‌ ایمان‌ عبارت‌ است‌ از سیر نفس‌ انسان‌ در مراحل‌ کمال‌ نظری‌. عمل‌ به‌ واجبات‌ و ترک‌ محرمات‌ گرچه‌ سیر نفس‌ در مراحل‌ کمال‌ عملى‌ است‌، ولى‌ این‌ سیر اثر خارجى‌ همان‌ کمال‌ نظری‌ است‌. مؤمن‌ کسى‌ است‌ که‌ عقاید او با واقعیات‌ هستى‌ تطابق‌ دارد. هرچه‌ انطباق‌ این‌ عقاید با واقعیات‌ هستى‌، مستقیم‌تر و بى‌پرده‌تر و از اوهام‌ دورتر باشد، ایمان‌ کامل‌تر است‌. فیلسوفان‌ مسلمان‌ بر اساس‌ این‌ تفکر، کلام‌ اسلامى‌ را فلسفى‌ کردند و به‌ خود اجازه‌ دادند روش‌ نقلى‌ و دفاعى‌ غالب‌ بر کلام‌ اسلامى‌ را – که‌ از طرفى‌ معطوف‌ به‌ تفسیر قرآن‌ مجید برای‌ دریافت‌ عقاید اسلامى‌، و از طرف‌ دیگر معطوف‌ به‌ رد شبهات‌ بود – کاملاً تغییر دهند. آنها یک‌ رشته‌ بحثهای‌ فلسفى‌ درباب‌ وجود و صفات‌ خداوند، حقیقت‌ نبوت‌ و معاد و مانند آن‌ را جای‌گزین‌ کلام‌ اسلامى‌ سنتى‌ نمودند. فلاسفه مسلمان‌ وحى‌ را از جمله تواناییها و مقدورات‌ خود انسان‌ دانستند و آن‌ را با عنوان‌ اتصال‌ نبى‌ به‌ عقل‌ فعال‌ تبیین‌ کردند. با این‌ تبیین‌، ایمان‌ به‌ وحى‌ حقیقتى‌ جز معرفت‌ فلسفى‌ نمى‌توانست‌ داشته‌ باشد. آنان‌ با روش‌ جدید خود، در واقع‌ نزاع‌ میان‌ ایمان‌ و عقل‌ را از میان‌ برداشتند. البته‌ اِعمال‌ این‌ روش‌ در مواردی‌ به‌ مشکل‌ عمده‌ برخورد مى‌کرد که‌ مسأله «معاد جسمانى‌» از بارزترین‌ آنهاست‌. در هر حال‌ ایمان‌ فیلسوفان‌ مسلمان‌، «معرفت‌ گرایانه‌» بود (صدرالدین‌، ۶/۸ بب).

ایمان‌ اسلامى‌ «دست‌ آوردی‌ انسانى‌» است‌ که‌ برای‌ شخص‌ مؤمن‌ حاصل‌ مى‌شود. در فطرت‌، یا عقل‌، یا تواناییهای‌ انسان‌ برای‌ ریاضت‌ و تهذیب‌ نفس‌ این‌ سرمایه‌ برحسب‌ آفرینش‌ وجود دارد که‌ خداوند و پیامبران‌ و کتابهای‌ او را بشناسد و به‌ آنها ایمان‌ آورد و با ایمان‌ زندگى‌ کند.

 

تعریف‌ عارفان‌ مسلمان‌ از ایمان‌: عارفان‌ مسلمان‌ در مقام‌ بیان‌ حقیقت‌ ایمان‌ از گونه‌ای‌ تجربه معنوی‌ سخن‌ گفته‌اند. در تعریفهای‌ آنان‌ از ایمان‌ اینگونه‌ تعبیرات‌ دیده‌ مى‌شود: «ایمان‌ اقبال‌ به‌ خداوند است‌»، «ایمان‌ عبادت‌ کردن‌ خدا از روی‌ حُب‌ّ و شوق‌ است‌»، «ایمان‌ محافظت‌ سرّ توحید است‌»، «ایمان‌ مشاهده‌ با نوریقین‌ است‌»، «ایمان‌ دریایى‌ است‌ که‌ دریاها را در خود فرو مى‌برد»، «ایمان‌ کشف‌ عالم‌ غیب‌ است‌ که‌ چون‌ مَرکبى‌ شخص‌ مؤمن‌ را به‌ حضور قدسیان‌ مى‌برد»، «ایمان‌ نوری‌ است‌ که‌ بر عقل‌ رجحان‌ دارد و آنچه‌ را با عقل‌ نمى‌توان‌ درک‌ کرد، با ایمان‌ مى‌توان‌ یافت‌» و سرانجام‌ «ایمان‌ سکون‌ و استقرار قلب‌ و اطمینان‌ نفس‌ است‌». لازمه ایمان‌ ترس‌ از خدا، امیدواری‌ به‌ فضل‌ او، اشتیاق‌ قرب‌ او، تعظیم‌ِ تعظیم‌ کنندگان‌ او، بى‌اعتنایى‌ به‌ بى‌اعتنایان‌ به‌ او، راضى‌ بودن‌ به‌ قضای‌ او، حذر کردن‌ از مکر او، شکرگزاردن‌ به‌ نعمتهای‌ او، توکل‌ بر او و تسبیح‌ یا ستایش‌ اوست‌ (حکیم‌ ترمذی‌، ۳۸ بب؛ غزالى‌، ۴/۶۳؛ جیلانى‌، ۲/۸۹؛ نقشبندی‌، ۲۶۴؛ خلاصه‌…، ۲۲۷- ۲۲۸).
همه متکلمان‌ و فیلسوفان‌ و عارفان‌ مسلمان‌ که‌ درباره حقیقت‌ ایمان‌ سخن‌ گفته‌اند، سعى‌ کرده‌اند تا ریشه‌ها و مبانى‌ تعریف‌ خود از ایمان‌ را در قرآن‌ کریم‌ نشان‌ دهند. در نظر هر یک‌ از این‌ گروهها بعضى‌ از موضوعات‌ مربوط به‌ ایمان‌ در قرآن‌ که‌ در آغاز مقاله‌ آورده‌ شد، عمده‌ و مهم‌ جلوه‌ کرده‌، و منشأ تفسیرها و تأملات‌ آنان‌ درباره ایمان‌ گشته‌ است‌. البته‌ عارفان‌ تجربه‌های‌ خود را نیز در تعریف‌ ایمان‌ وارد کرده‌اند.
مباحث‌ مربوط به‌ ایمان‌: پیرامون‌ موضوع‌ ایمان‌ در تاریخ‌ تفکر دینى‌ اسلامى‌ مباحث‌ متعددی‌ مطرح‌ شده‌ که‌ مهم‌ترین‌ آنها عبارت‌ است‌ از: ۱٫ رابطه ایمان‌ با یقین‌ و شک‌، ۲٫ زیادت‌ یا نقصان‌ پذیری‌ ایمان‌، ۳٫ تفاوت‌ ایمان‌ با اسلام‌، ۴٫ ارتباط ایمان‌ با عمل‌ صالح‌ و گناه‌ کبیره‌ و گناه‌ صغیره‌، ۵٫ ایمان‌ و تقلید، ۶٫ ایمان‌ و معرفت‌، ۷٫ متعلق‌ ایمان‌ (خدا، پیامبران‌، فرشتگان‌، کتابهای‌ نازل‌ شده‌ و روز واپسین‌ یا آخرت‌)، ۸٫ اثر ایمان‌ در نجات‌ اخروی‌.
ویژگى‌ ایمان‌ اسلامى‌: تعریفهای‌ گروههای‌ یاد شده‌ از ایمان‌ نشان‌ مى‌دهد که‌ در نظر آنان‌ ایمان‌ اسلامى‌ «دست‌ آوردی‌ انسانى‌» است‌ که‌ برای‌ شخص‌ مؤمن‌ حاصل‌ مى‌شود. در فطرت‌، یا عقل‌، یا تواناییهای‌ انسان‌ برای‌ ریاضت‌ و تهذیب‌ نفس‌ این‌ سرمایه‌ برحسب‌ آفرینش‌ وجود دارد که‌ خداوند و پیامبران‌ و کتابهای‌ او را بشناسد و به‌ آنها ایمان‌ آورد و با ایمان‌ زندگى‌ کند. ایمان‌ در این‌ مفهوم‌ ایمان‌ به‌ یک‌ «راز» نیست‌. ظاهراً از این‌ جهت‌ تفاوت‌ اساسى‌ میان‌ ایمان‌ اسلامى‌ و ایمان‌ مسیحى‌ وجود دارد. ایمان‌ مسیحى‌ ایمان‌ به‌ یک‌ «راز» است‌. در مسیحیت‌، هم‌ وحى‌ یک‌ حقیقت‌ مافوق‌ طبیعى‌ است‌ و هم‌ ایمان‌؛ و این‌ دو حقیقت‌ مافوق‌ طبیعى‌ قلمرو آشکار شدن‌ رازگونه خداوند برای‌ انسان‌ از طریق‌ عیسى‌ مسیح‌(ع‌) است‌.

 


مآخذ:

 

اشعری‌، على‌، اللمع‌، به‌ کوشش‌ مکارتى‌، بیروت‌، ۱۹۵۲م‌؛

همو، مقالات‌ الاسلامیین‌، به‌ کوشش‌ ریتر، ویسبادن‌، ۱۴۰۰ق‌/۱۹۸۰م‌

ایجى‌، عبدالرحمان‌، المواقف‌، بیروت‌، عالم‌ الکتب‌؛ بغدادی‌، عبدالقادر، اصول‌الدین‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/ ۱۹۸۱م‌؛

جیلانى‌، عبدالکریم‌، الانسان‌ الکامل‌، قاهره‌، ۱۳۶۸ق‌؛

حکیم‌ ترمذی‌، محمد، بیان‌ الفرق‌ بین‌ الصدر و القلب‌ و الفؤاد و اللب‌، قاهره‌، ۱۹۵۸م‌؛

خلاصه شرح‌ تعرّف‌ مستملى‌بخاری‌، به‌ کوشش‌ احمدعلى‌رجایى‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌؛

شهرستانى‌،عبدالکریم‌، الملل‌ و النحل‌، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز محمد وکیل‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۸م‌؛

صدرالدین‌ شیرازی‌، محمد، الاسفار، تهران‌، ۱۳۸۳ق‌؛

غزالى‌، محمد، احیاء علوم‌الدین‌، بیروت‌، ۱۹۹۲م‌؛

قاضى‌ عبدالجبار، المغنى‌، قاهره‌، ۱۹۶۰م‌؛

قرآن‌ کریم‌؛ مانکدیم‌، [تعلیق‌] شرح‌ الاصول‌ الخمسه، قاهره‌، ۱۳۸۴ق‌/۱۹۶۵م‌؛

نقشبندی‌، احمد، جامع‌الاصول‌ فى‌ الاولیاء، قاهره‌، ۱۲۹۸ق‌.