ظهور محمد (ص) در تاریخ، سخن خداوند در عالم انسان است*

۱. صاحب این قلم در هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ مقالۀ کوتاهی را در وبسایت خود منتشر کرد که این عنوان را داشت: «آیا خداوند از طریق قرآن با همۀ انسان‌ها سخن گفته است؟» در آن مقاله چنین آمده بود: «ما در رویاروئی تجربی با متن قرآن، با ذهن و زبان و تجربه‌ها و زیست‌جهان یک انسان روبه‌رو می‌شویم و نه با واقعیتی بیش از آن. در واقع، در این رویاروئی ما یک انسان را می‌فهمیم و نه یک واقعیت فوق انسانی را (بنابر این سخن مستفاد از قرآن را سخن نبی به شمار می‌آوریم و نه سخن گوینده‌ای دیگر). در عین حال می‌پرسیم آیا خداوند نیز از طریق این متن که یک متن انسانی است با همۀ انسان‌ها سخن گفته است و اگر با همۀ انسان‌ها سخن گفته است آن سخن چیست؟ این پرسشْ پرسش از وقوع یا عدم وقوع یک «حادثه» است، حادثۀ سخن گفتن خدا با همۀ انسان‌ها. معنای این پرسش این است که آیا می‌توانیم از این مدعا که خداوند نیز از طریق متن قرآن با انسان‌های روی زمین یا بخشی از آن‌ها سخن گفته (سخنی که غیر از آن سخن است که به‌صورت مستقیم از این متن دریافت می‌شود وسخن یک انسان نبی است) تصوری داشته باشیم و برای آن دلیل قابل قبولی اقامه کنیم؟».

پیش‌تر وعده داده‌ام به این پرسش پاسخ دهم و اینک آن پاسخ را به خوانندگان عرضه می‌کنم:

۲٫ اگر از یک طرف بپذیریم که آن سخن که به‌طور مستقیم از متن قرآن دریافت می‌شود «انسانیت» دارد و لاجرم سخن انسان نبی است. و از طرف دیگر ادعا کنیم که خدا نیز از طریق همین متن غیرمستقیم با انسان‌ها سخن گفته، در این صورت باید مثلاً تصور زیر را داشته باشیم:

در زمان ۲۳ سالۀ نبوت، هرگاه پیامبر آیات قرآن را برای مخاطبان می‌خوانده، پیش از هر بار خواندن، سخنانی خدایی، که از غیر جنس سخن انسان است، با زبانی خدایی، که غیر از زبان انسان است، بر او فرود می‌آمده و آن‌ها موجب می‌شده تا پیامبر آیات قرآن را، که سخن انسانی و زبان انسانی خود اوست، برای مردم بخواند.

فرض فرود آمدن چنان سخنانی با چنان زبانی مستلزم هیچ محال عقلی نیست. اما پرسش من این است که آیا دلیل قابل قبول و قابل دفاعی وجود دارد که ما را به قبول فرود آمدن چنان سخنانی با چنان زبانی قانع سازد؟ آیا فرضاً دلیل یا دلائلی فرود آمدن چنان سخنانی را اثبات کند ما انسان‌ها راهی برای درک و فهم آن سخنان داریم؟

تا این لحظه که این سطور را می‌نگارم دلیل قابل دفاع و قانع‌کننده‌ای نیافته‌ام که بتوان با استناد به آن اثبات کرد چنان سخنانی با چنان زبانی بر پیامبر اسلام فرود می‌آمده است و چنان سخن‌گفتنی (حادثۀ سخن گفتن خدا) واقع می‌شده است. نیز معتقدم بر فرض فرود آمدن چنان سخنانی در عالم واقع، ما انسان‌ها به‌صورت عقلانی همگانی راهی برای درک و فهم آن‌ها نداریم و چنان‌که پیش‌تر نوشته‌ام درک و فهم همگانی عقلانی ما از متن قرآن به ساحتی فراتر از درک و فهم سخن یک انسان نبی عبور نمی‌کند.[۱]

۳٫ اما می‌توانم در این باب سخنی دیگر بگویم که مفاد آن، ادعا و اثبات وقوع یک حادثه (حادثۀ سخن گفتن خدا) نیست بلکه بیان یک مدعاست که حقیقت آن یک «تفسیر» است و نه یک اثبات. آن تفسیر این است که نفس ظهور محمد(ص) در تاریخ که نه تنها قرآن را از خود به یادگار گذاشته بلکه یک طریقت توحیدی جهانی با معناهای نوشوندۀ بیکران را پدید آورده، خود، همان سخن خداوند در عالم انسان است و آن سخن سخنی است برای همۀ انسان‌ها و مفاد آن، چنانکه در قرآن آمده، در یک جمله چنین است: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید) (نحل: ۳۶). این تفسیر بر این «یافته» مبتنی است که خداوند «نهایی‌ترین معنای همۀ معناها است».[۲] تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

برای این تفسیر، دلائل فراوان دارم که پاره‌ای از آن‌ها را در آثار گذشته‌ام بیان کرده‌ام.

[۱]. رک: مقالۀ «محدودیت‌های تجربۀ فهم متن» در وب‌سایت نگارنده.

[۲]. رک: گفت‌وگوی مجلۀ اندیشه پویا با نگارنده با عنوان «در جست‌وجوی معنای معناها» در بخش گفت‌وگوها.

 

* به نقل از: مجتهد شبستری، محمد (۱۳۹۶). نقد بنیادهای فقه و کلام، نشر الکترونیکی. صص. ۳۷۳-۳۷۶٫ منتشر شده در ۱ دی ماه ۱۳۹۳٫