قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دوم*

چرا در جهان جدید، سخن گفتن با زبان تکلیف، دشوار یا حتی ناممکن شده است؟

در عصر مدرنیته دامنۀ انتخاب‌های انسان بسیار گسترده شده و انتخاب جای تن دادن به تقدیر و سرنوشت را گرفته است.[۱] در عصر مدرنیته تأسیس نظامهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مستلزم یک انتخاب است؛ انتخابی از میان نظامهای متفاوت و مجموعه ارزشهای متفاوت. این انتخاب، انتخاب میان حق و باطل یا میان درست و نادرست نیست بلکه یک انتخاب از میان انتخابهای متعدد ممکن است که هریک از آنها برای خود دلایلی دارند و بنابراین انتخاب یکی از آنها هرگز نمی‌تواند با قاطعیت انجام شود بلکه فقط با ترجیح دلایلی بر دلایل دیگر صورت می‌گیرد. این نکته در عصر مدرنیته شامل همۀ تئوری‌ها و نهادهای اجتماعی و از جمله تئوری‌های و نهادهای سیاسی شده است. امروز حتی در کشور ما که یک کشور اسلامی با سنّت دیرینۀ دینی است، برای مسائلی از این قبیل که چگونه اشخاص ازدواج کنند، چگونه فرزند تربیت کنند و چه شغلی داشته باشند انتخاب‌های متعدد و متفاوت متصور است. با وجود همۀ تعلیمات سنّتی و آداب و رسومی که از دیر زمان برگرفته از تعلیمات دینی و غیردینی در این زمینه‌ها در جامعۀ ما وجود دارد، رجوع مردم در این گونه مسائل به مشاوران روانی، متخصصان و کارشناسان بسیار زیاد شده است. این به آن معنی است که واقعاً در این موارد راه روشنی پیش پای افراد وجود ندارد تا تکلیف مردم در این مسائل مشخص باشد. اشخاص برسر چندراهی‌ها قرار می‌گیرند و باید یک راه را انتخاب کنند. این انتخاب هم لزوماً به معنی دست یافتن به حق و آشکار شدن وجه بطلان بدیل آن انتخاب نیست، بلکه صرفاً ترجیح دلایلی بر دلایل دیگر است. در نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه هم وضعیت همین‌گونه است: اینکه نهادهای سیاسی جامعه چه سازمان و چه برنامه‌هایی باید داشته باشند، کدام تئوری دربارۀ شکل حکومت قابل قبول است، معنای عدالت، که اصلی‌ترین هدف دولت است، چیست و چگونه باید تأمین شود و نظایر آن، همگی از مسائل فلسفی و علمی مورد اختلاف است و نظریه‌های گوناگون و کاملاً متفاوتی دربارۀ آن‌ها وجود دارد. هیچ کس نمی‌تواند مدعی شود که می‌توان از میان نظریه‌های گوناگون یک نظریه را به عنوان حق مسلم برگزید و همۀ دلایل حقانیت آن و بطلان نظریه‌های دیگر را ثابت کرد. این وضعیت باعث شده افراد جامعه برای سامان دادن به نهادهای سیاسی و طراحی کارکرد، اهداف و برنامه‌های آن نهادهای سیاسی به انتخاب دست زنند.
اگر در جهان جدید واقعیت این گونه است، چگونه می‌توان با به کار بردن زبان تکلیف در باب این مسائل و موضوعات سخن گفت؟ انتخاب در ذات خود چیزی است که نمی‌تان نوع معینی از آن را به کسی تکلیف کرد. انتخاب یک گزینه از میان چندین گزینه، قابل تکلیف کردن به کسی نیست. تکلیف کردن در جایی معنا پیدا می‌کند که حق در مقابل باطل قرارگرفته باشد و مقامی تکلیف کند که به حق عمل و از باطل اجتناب کنید، اما انتخاب ایجاب می‌کند که خود شخص ارزیابی کند و بعد به نتایجی برسد و طبق نتایجی که به دست می‌آورد راه خود را انتخاب کند. انتخاب با مفهوم «حق انتخاب» و با زبان «حق» سازگار است. تکلیف کردن انتخاب معنی ندارد. انتخاب در ذات خود قائم به اقتناع عقلانی و درونی و یا عملی انسان است. البته انسان‌های مؤمن در چنین شرایطی سعی می‌کنند سؤال خود را چنین طرح کنند که ایمان آنان در عصر جدید با توجه به واقعیات مدرنیته با کدام نظام سیاسی و کدام مجموعۀ ارزش‌ها سازگار است؟ واضح است که این پرسش، پرسش از تکلیف نیست درعین حال که دغدغۀ دینی است که این پرسش را جهت داده است. وقتی پاسخ این پرسش روشن شود ترتیب اثر دادن به آن هم یک انتخاب خواهد بود. وقتی می گویم در عصر جدید در مورد این مسائل با زبان تکلیف نمی‌توان سخن گفت منظورم این نیست که میان ایمان مؤمنان و مسائل سیاست و حکومت نمی‌توان نسبتی برقرار کرد، بلکه مرادم این است که با زبان تکلیف نمی‌توان این نسبت را برقرار کرد و باید زبان دیگری برگزید. در مقام ارشادهای اخلاقی می‌توان با زبان تکلیف سخن گفت ولی در مقام تنظیم سازمان‌های سیاسی نمی‌توان این کار را کرد. واضح است که انتخاب یک سازمان سیاسی-اجتماعی یا تصمیم سیاسی درست (درست به معنای عادلانه مرجح نه به معنای حق) تنها در سایۀ گفت و گو و تبادل نظر امکانپذیر است. البته در عصر مدرنیته هم آتوریته‌های دینی می‌توانند در پاره‌ای از جامعه‌ها با تکلیف کردن، مردم عادی را حرکت دهند، یعنی حرکت سیاسی ایجاد کنند، ولی این کار را دربارۀ اهل فکر و نخبگان نمی‌توانند انجام دهند. چون اهل فکر و نخبگان انتخاب‌گرند؛ آگاهی ایشان یک آگاهی انتخاب‌گر است و هرگز نمی‌توان با زبان تکلیف با آنها صحبت کرد. حال اگر توده‌های متدین مستقل از نخبگان با زبان تکلیف به حرکت در آیند چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر چنین شود، نخبگان از مردم و دولت ( به معنای مجموعه دستگاه حکومت) جدا می‌شوند و در نتیجه چون حکومت درعصر حاضر جز با تغذیه از فکر نخبگان نمی‌تواند عمل کند، میان دولت و نخبگان شکاف می‌افتد و دولت نمی‌تواند به درستی خود را تغذیه کند و نمی‌تواند کار خود را به خوبی انجام دهد. عدم کارآمدی دولت، میان مردم و دولت نیز گسست ایجاد می‌کند. نا کارآمدی، مشروعیت سیاسی حکومت را نیز به مخاطره می‌افکند. بنابراین آنچه در آغاز تنها گسست میان نخبگان و دولت تلقی می‌شد، نهایتاً به گسست میان مردم و دولت منتهی می‌شود. اگر دولت نخبگان را رها کند، در برخی مقاطع تاریخی مثل دوران جنگ و دفاع و انقلاب، از طریق تهییج عواطف و احساسات مردم و به کار بردن زبان تکلیف، ممکن است مثلاً موفق شود دشمن را از خاک خود بیرون براند و شکست دهد، ولی چنین دولتی هرگز در کار مدیریت عقلانی جامعه و توسعۀ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موفق نخواهد بود. برخی از اهل بحث تقریر فوق را نقض می‌کنند و می‌‌گویند مگر در قانونهای اساسی جامعه‌های مدرن این عصر در کنار حقوق افراد پاره‌ای تکلیف‌ها برای آنها معین نشده است و مگر چارچوبهای هر قانون اساسی‌ای برای شهروندان آن جامعه‌ها لازم المراعات ( تکلیف) نیست؟ پاسخ این است که هم آن تکلیفها وجود دارد و هم قانونهای اساسی لازم المراعات است، ولی این خود شهروندان هستند که با استفاده از حقوق شهروندی خود که بخشی از حقوق بشر است منشأ اعتبار قانون اساسی و تکلیف‌های موجود در آن می شوند. آنها هستند که به قانون اساسی رأی می‌دهند و به آن اعتبار می‌بخشند. در انتخاب تئوری‌ها و نهادهای سیاسی و تنظیم آنها که در قانون اساسی آمده کسی با آنها با زبان تکلیف سخن نمی‌گوید. تکلیف‌ها و مراعات‌های الزامی منطقاً پس از «حقوق بشر» مطرح می‌شوند و اعتبار الزامی همۀ تکلیف‌های سیاسی از اِعمال حقوق ناشی می‌‌گردد و نه بالعکس. بدین ترتیب در فلسفۀ سیاسی جهان معاصر موضوع «حقوق بشر» بر موضوع تکلیف‌های شهروندان مقدم است.

[۱] نگاه کنید به مقدمۀ فصل «سه‌گونه قرائت از سنّت در عصر مدرنیته» ازتأملاتی در قرائت انسانی از دین.

* مجتهد شبستری، محمد (۱۳۷۹). تأملاتی در قرائت انسانی از دین، تهران: طرح نو. صص ۶۰-۹۰

 

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش اول

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دوم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش سوم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش چهارم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش پنجم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش ششم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش هفتم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش هشتم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش نهم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دهم