قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش پنجم*

به نظر شما قرائت رسمی چه نسبتی با قرائت سنّتی یا ارتدوکس از دین دارد؟

صاحبان قرائت فقاهتی-حکومتی در جامعۀ ما فکر می‌‌کنند که همان قرائت سنّتی و یا ارتدوکس را در باب سیاست و حکومت عرضه می‌کنند، ولی واقعیت این نیست. دو موضوع مهم در این زمینه وجود دارد. موضوع اول این است که قرائت ارتدوکس به جامعۀ سنّتی تعلق داشته است و ساختارهای فرهنگی آن جامعه با ساختارهای جامعۀ ما که در عصر مدرنیته هستیم تفاوت‌های اساسی دارد. این تصور که می‌توان آن قرائت را در این جامعه تکرار کرد نشان می‌دهد که صاحبان قرائت رسمی قرائت ارتدوکس را به درستی نمی‌‌شناسند. به تعبیر دیگر چون طرفداران قرائت رسمی، آن قرائت ارتدوکس را که در آغاز وجود داشته در زمینۀ فرهنگی خود مطالعه نمی‌کنند، به آن قرائت اصلاً دسترسی پیدا نمی‌کنند، ولی فکر می‌کنند که به آن دسترسی دارند و می‌خواهند آن را پیاده کنند. موضوع دوم این است که نمی‌توان آن قرائت ارتدوکس را در حکومت و سیاست در جامعۀ فعلی باز تولید کرد.

طرفداران قرائت رسمی به جای داده‌های تاریخی که باید مبنای اصلی شناخت قرائت ارتدوکس باشد، مفهوم‌های ذهنی انتزاعی خود را که عمدتاً از سنّت فلسفی یونانی اخذ شده معیار قرائت خود قرار می‌دهند. مثلاً می‌گویند قضایای مربوط به احکام که در قرآن مجید یا سنّت پیامبر، حتی در باب معاملات و سیاست، آمده قضایای حقیقیه هستند، نه قضایای خارجیه و این علت در آن ابواب از ذات موضوع (گرچه منظور ذات اعتباری باشد) و ذات حکم سؤال می‌کنند و می‌گویند اگر ذات موضوع این است پس حکم هم این است. آنها این احکام را چیزی بیش از احکام مربوط به واقعیت موجود در حجاز تلقی می‌کنند. این احکام را احکام ابدی می‌دانند و آن‌ها را موضوعاتی تلقی می‌کنند که یک ذات ثابت دارند و می‌توان احکام ثابتی برای آنها صادر کرد و مصالح مفروض دائمی واقعی غیرقابل تغییر را تأمین نمود. این نگرش مبتنی بر فرض ذات که از تفکر یونانی به ارث مانده بر تمام علم فقه مسلط شده است.

طرفداران قرائت رسمی با این پیش‌فهم‌ها و پیش‌فرض‌ها قرائت ارتدوکس را مطالعه می‌کنند. در حالی که اگر آن قرائت ارتدوکس را امروز با روش پدیدارشناسی تاریخی و با در نظر گرفتن تئوری‌های فلسفۀ زبان عصر حاضر مطالعه کنند نتیجه و نظر دیگری در بارۀ آن قرائت به‌دست می‌آید و معلوم می‌شود که احکام معاملات و سیاسات تاریخمند بوده است؛ آن احکام قضایای حقیقیه نبوده‌اند، بلکه قضایای خارجیه بوده‌اند و مصالح موقت آن عصر و محیط را تأمین می‌کرده‌اند و اصلاً غیر از این ممکن نبوده است.

مرحوم مطهری نیز در پاره‌‌ای از نوشته‌هایش این سؤال را مطرح می‌کند و می‌گوید مسئله این است که آیا این احکام شرعی قضایای حقیقیه بوده‌اند و یا قضایای خارجیه. به‌نظر می‌رسد که ایشان به اصل مسئله توجه کرده‌اند. راه درست برای شناخت قرائت ارتدوکس استفاده از روش پدیدار‌شناسی تاریخی است. این همان روشی است که بنده در بخش «حقوق بشر» کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین به‌کار برده‌ام و نشان داده‌ام که نسبت قرائت ارتدوکس با مسائلی چون آزادی دینی و سیاسی را چگونه باید فهمید. نتیجه‌ای که آنجا گرفته‌ام این است که برای آن قرائت ارتدکس اصلاً مسائلی مانند آزادی سیاسی و دینی در مفهوم امروزین آنها مطرح نبوده و آن قرائت، امروز هیچ مانعی جلوی پای ما برای پذیرفتن حقوق بشر موجود (و نه چیزی به نام حقوق بشر اسلامی که مجموعه‌ای از مواد متناقض است) نمی‌‌گذارد. موضوع دوم هم این است که محتوای قرائت ارتدوکس را در عصر حاضر نمی‌توان در سیاست و حکومت پیاده کرد. آن محتوا ناظر به واقعیات فرهنگی آن عصر بوده است. این تصور که می‌توان آن قرائت را تکرار کرد، همان مشکلاتی را به‌وجود می‌آورد که در پاسخ پرسش اول عرض کردم و در بخش اول کتاب مورد بحث به تفصیل آنها را توضیح داده‌ام.

 

* مجتهد شبستری، محمد (۱۳۷۹). تأملاتی در قرائت انسانی از دین، تهران: طرح نو. صص ۶۰-۹۰

 

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش اول

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دوم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش سوم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش چهارم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش پنجم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش ششم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش هفتم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش هشتم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش نهم

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دهم