قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش ششم*
شما درکتاب خویش بحرانزدگی قرائت رسمی از اسلام را ناشی از سه خصیصه دانستهاید: معارضه با دموکراسی؛ خشونتگرایی؛ و نامعتبر بودن مبانی فلسفی آن. این خصایص تا چه حد در قرائت سنّتی و ارتدوکس از اسلام ریشه دارد؟
به نظر من اساساً نمیتوان این سؤال را این گونه مطرح کرد. معارضه با دموکراسی، خشونتگرایی و آشکار شدن بیاعتباری مبانی فلسفی، ویژگیهای قرائت فقاهتی-حکومتی در عصر ماست نه در هر عصری. این ویژگیها در عصرهای گذشته وجود نداشته است. چون در عصر ما دموکراسی تنها شکل مشروع حکومت است و عدول از آن نادیده گرفتن آزادیهای انسان از سوی حکومت و نهایتاً خشونتگرایی و تئوریزه کردن آن است. میگوییم قرائت فقاهتی-حکومتی در عصر ما با دموکراسی معارضه میکند و به خشونتگرایی منتهی میشود. همچنین چون در عصر جدید مباحث گستردۀ هرمنوتیک فلسفی (به معنایی که تقریباً شلایرماخر تأسیس کرده و تا عصر حاضر با محتواهای متفاوت ادامه پیدا کرده است) فلسفۀ زبان، علوم سیاسی، تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و مانند اینها مطرح شده است، میگوییم مبانی فلسفی آن قرائت امروز اعتبار کافی ندارد و قابل اتکا نیست. اما قرائت ارتدوکس در عصر خود و تا قبل از مدرنیته این مشکلات را نداشت. قبل از ورود تجدّد به جوامع اسلامی، دموکراسی شناخته شده و مطرح نبوده تا از سوی قرائت ارتدوکس یا سنّتی معارضهای با آن بهعمل آمده باشد. زندگی اجتماعی مسلمانان تا قبل از ورود تجدّد، زندگی سنّتی بوده و اطاعت محکوم از حاکم و رعیت از راعی امری طبیعی بوده است. همۀ مفاهیم سیاسی آن زندگی براساس این رابطه دور میزده است. بیعت، شورا، عدالت، امامت و همۀ اینها بر آن محور بنا شده بود. به همین جهت پرسش اصلی در کلام یا فقه این بوده که چه کسی باید حکومت کند و حاکم چه شرایطی باید داشته باشد. یا مثلاً میپرسیدند مرز اطاعت از حاکم تا کجاست. و در پاسخ میگفتند نمیشود در جایی که حاکم به معصیتی امر میکند از او اطاعت کرد. یا میپرسیدند آیا قیام علیه سلطان جائر جایز است یا خیر. در آن عصر انسانشناسی سیاسی و تئوری حکومت و معنای عدالت چیز دیگری بوده است. در آن شرایط تقریباً در همه جای دنیا با زبان تکلیف ازمسائل سیاست و حکومت حرف میزند و انتخاب نهادهای سیاسی و اجتماعی معنی نداشت. پس معارضه با دموکراسی در کار نبود.[۱]
خشونتگرایی در مفهوم امروز هم اصلاً قابل تصور نبود. زیرا مردم رابطۀ تکلیفی را تنها رابطۀ صحیح ممکن میدانستند و به آن تن میدادند. ذهن آنها با واقعیات خارجی در این باب انطباق کامل داشت. آنها این احساس را نداشتند که رابطۀ یکسویۀ حاکم با آنها آزادیشان را در مخاطره قرار میدهد. این منافات تنها در مواردی پیدا میشد که حاکم ظلم میکرد و مصداق سلطان جائر میشد. تا وقتی حاکم مصداق سلطان جائر نبود، خشونتی احساس نمیشد. اما امروزه انسانها واجد مجموعهای از حقوق اساسی دانسته میشوند؛ حقوقی که در حکومتهای دموکراتیک رعایت میشود. امروز اگر دولت دموکراتیک نباشد، اعمال قدرت را به شکلی خشن انجام خواهد داد. اما در جامعهای که اصلاً این حقوق اساسی در آگاهیهای مردم نبوده، مردم آزادی درونی خودشان را با آن نوع حکومت تطبیق میکردند و اساساً تجربهای از خشونتگرایی پدید نمیآمد. خشونت در بحث ما یعنی اعمال قدرت حکومتی بر خلاف آزادیهای انسانی و این عبارت است که تجاوز به حقوق اساسی افراد جامعه. این مسئله، مسئلۀ کاملاً جدیدی است. همچنین مباحث هرمنوتیک و فلسفه زبان و علوم سیاسی و … که از آنها صحبت شد در عصر جدید بهوجود آمده است و گذشتگان از آنها خبر نداشتند. تکرار میکنم که ما در مورد مشکلات قرائت فقاهتی-حکومتی که در عصر خود ما ایجاد شده صحبت میکنیم. این نکتۀ بسیارمهمی است. بنابراین، سه مسئلۀ معارضه با دموکراسی، خشونتگرایی و عدمسازگاری با مبانی علمی و فلسفی مخصوص اِعمال این قرائت در این عصر است. این مشکلات و بحرانها از آنجا ناشی میشود که با اصرار بر قرائت فقاهتی-حکومتی در عصر حاضر کوشش میشود شکلهایی از حکومت و تفکر سیاسی در جامعۀ ما بازتولید شود که زمان آنها گذشته است. تمام گرفتاریها معلول این روش «بازتولید» است.
[۱] نگاه کنید به مقاله «پیدایش “حقوق اساسی” در قرون جدید و فقدان آن در سنّت اسلامی ازکتاب نقدی برقرائت رسمی از دین.
* مجتهد شبستری، محمد (۱۳۷۹). تأملاتی در قرائت انسانی از دین، تهران: طرح نو. صص ۶۰-۹۰
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش اول
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دوم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش سوم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش چهارم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش پنجم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش ششم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش هفتم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش هشتم