یادداشت‌های فلسفی (۱۰): اسلام واقعی نداریم، مسلمان واقعی هم نداریم

محمد مجتهد شبستری/

برای اینکه آگاه شوید چرا اسلام واقعی و مسلمان واقعی نداریم چند سطر زیر را که اظهارنظر دسته‌جمعی ۱۲ دین‌شناس برجسته است با دقت مورد مطالعه قرار دهید:

«ذات‌زدایی و طبیعت‌زدایی از هرگونه متعلق شناخت و معلوم‌شدن این حقیقت که هرگونه ‏شناخت مسبوق به یک منظر (perspektiv) است و نیز معلوم‌شدن این حقیقت که تفکیک ‏تفکر از زبان ممکن نیست و معلوم‌شدن وابستگی تفکر و زبان به قدرت موجب شده که امروز ‏همۀ دانش‌ها امر تفسیری (hermenutik)‏ دیده شوند. دانشمندان دین‌شناس نیز دیگر از ذات ‏و طبیعت دین سخن نگویند و هر دین را یک امر تفسیری بدانند که باید در روند (kummonikation) و در ارتباط با قدرت و شرایط و امکانات «گفتمان» بررسی شود.»

Michael Stausberg, Religionswissenschaft, Walter de Gruyter, Berlin, Boston 2012

به نقل از: مجتهد شبستری، محمد (۱۳۹۶). نقد بنیادهای فقه و کلام (سخنرانی‌ها،‌ مقالات، گفتگوها)، نشر الکترونیکی، ص ۲۷۴٫

حالا که تمام ادیان امور تفسیری هستند دیگر نمی‌توان از ذات و طبیعت اسلام یا مسیحیت یا بودیسم یا … سخن گفت.  همچنین نمی‌توان گفت چه کسی مسلمان واقعی یا مسیحی واقعی یا بودایی واقعی است، و چه کسی این چنین نیست.

بنا بر آنچه گفته شد تمام کوشش‌ها برای مرزبندی و خط‌کشی میان ادیان و پیروان آن‌ها که مبتنی بر ذات و طبیعت آن ادیان باشد بی‌ثمر و بیهوده است.