مقاله نصر حامد ابوزید را درست بفهمیم

محمد مجتهد شبستری

چهار یا پنج هفته پیش بود که مقاله نصرحامد ابوزید «رویکردی نو به قرآن» ترجمه محسن آرمین را در اینترنت خواندم. تا آن زمان از این مقاله بی خبر بودم . مقاله را بسیاری سودمند یافتم و به همین جهت آن مقاله در همین سایت نیز انتشار می‌یابد.

دو نکته مهم را در باره این مقاله یادآور می‌شوم:

۱- در همین هفته‌های اخیر به پاره‌ای از دوستان برخوردم که با استناد به آن مقاله و تقریرات سودمند آقا مهدی خلجی از ان که در اینترنت منتشر شده است می‌گویند:

چون متن شفاهی قرآنی از میان رفته، قرآن مکتوب فعلی را نمی‌توان متن به حساب آورد و نمی‌توان تفسیر کرد.

به این دوستان می‌گویم این نتیجه گیری ناصواب است. ابوزید مانند محمد ارکون گرچه به درستی دریافته که چون گفتار شفاهی قرآنی در دست نیست نمی‌توان از نخستین قرآن که شفاهی شکل گرفته تفسیری به دست داد اما خود او از همین مجموعه مکتوب قرآنی در همان مقاله تفسیرهایی به دست داده است. نکات سودمندی که وی تحت عنوان «چند صدایی بودند قرآن»، «گفتگو و ستیزه با مومنان» و «گفتگو و مجادله با نصارا و یهود» در مقاله خود در ارتباط با پاره‌ای از آیات آورده بدون تردید گونه‌ای تفسیر است، همان طور که وی پاره‌ای از آیات دیگر را نیز در همان مقاله تفسیر کرده است.

سخن ابوزید را نباید این گونه فهمید که از قرآن مکتوب فعلی هیچ گونه تفسیری نمی‌توان ارائه کرد. شاید علت این سوء فهم این است که ابوزید در موارد متعددی از مقاله‌اش درباره عواقب تلقی قران به مثابه متن هشدارهایی می‌دهد و توصیه می‌کند قرآن را نباید تنها به مثابه یک متن مکتوب تفسیر کرد.

پس باید بگوییم حتی برمبنای ابوزید نیز گونه‌هایی از تفسیر متن مکتوب قرآن ممکن است.

۲- ابوزید در مقاله خود در تشریح روش تفسیر خود از قرآن می‌نویسد «نقطۀ عزیمت این تأویل‌گرایی منقح این است که اختلاف‌های تجربی در معنای دینی بودن، جزئی از سرشت انسانی ماست که عموماً بر اختلاف در معنا زندگی استوار است. این همان امری است که باید ارزش ایجابی آن را در متن زندگی مدرن درک کرد، ارزشی که مجدداً معنای قرآن را به معنای زندگی پیوند می‌دهد».

از این تعبیرات چنین یافتم که اعتقاد او نیز این بود که رویکرد ما به قرآن مربوط به معنایابی ما در زیستن است. اساس رسالت قرآن معنا دهی به زندگی است نه بیان گزاره‌های اِخبار از واقع. در این تعبیرات صدای آشنایی را شنیدم که سال‌ها پیش  همان را گفته که این نگارنده در سال‌های اخیر می‌گوید.

یک سال پیش از یکی از شاگردان او شنیدم که آن مرحوم بنا داشته نقدی بر «قرائت نبوی از جهان» نوشته این نگارنده که ترجمه عربی آن به دست او رسیده بوده بنویسد اما چراغ زندگی او خاموش شد و من از دریافتن نقد او که می‌توانست برایم بسیار مفید باشد محروم ماندم. همان شخص می‌گفت ابوزید گفت از جمله می‌خواهم بنویسم که چرا فلانی (شبستری) موضوع اعجاز قرآن را در مقاله خود مغفول گذاشته است.

رحمت خدا بر او باد!

چگونه میتوان چشم ها را بر دریای بیکران مثنوی معنوی جلال الدین رومی بست و گفت قرآن قابل تفسیر نیست، مگر نه این است که این اثر منحصر به فرد تفسیر عرفانی قرآن مجید است.