یادداشت‌های فلسفی (۲) – هرمنوتیک جدید چیست؟ (۱)

محمد مجتهد شبستری

هرمنوتیک عبارت است از آموزه‌های فهمیدن. فهمیدن چیزی معنایش این است که انسان پاسخ یک پرسش را می‌فهمد. اگر شخص پرسش خود را به‌درستی نشناسد و نفهمد، آنچه وی در مقام فهم دنبال آن است به‌کلی نامفهوم خواهد ماند. هرمنوتیک به این جهت ضرورت دارد که فهمیدن خودبه‌خود حاصل نمی‌شود.

۲- در زندگی روزانه ما با بسیاری از اشیاء روبه‌رو می‌شویم، در حالی که هیچ‌گونه فهمی از آن‌ها نداریم. چنانچه فریدریش شلایرماخر (۱۷۶۸_۱۸۳۴) به‌درستی بیان کرده، در بیشتر اوقات این «سوء فهم» است که خودبه‌خود حاصل می‌آید، در حالی که فهمیدن را باید با اراده، طلب و جست‌وجو کرد و به‌دست آورد

۳ – فهمیدن این است که ما معنا و مصداق چیزی را به‌دست می‌آوریم. معنا و مصداق دو مقولۀ پایه‌گذار هرگونه هرمنوتیک هستند. از نظر آنتروپولوژی نیاز انسان به معنا از عناصر اساسی انسانیّت است. این نیاز از فهمیدنِ معنای یک اظهار معین یا نمود معین فراتر می‌رود؛ زیرا معنایی که در یک مورد خاص به‌دست می‌آید یا کشف می‌شود همواره به مجموعه‌ای از سلسله معناهای با هم مرتبط بزرگ‌تر اشاره می‌کند

۴ – در هرگونه فهمیدن همواره یک عنصر منفعل و پذیرنده وجود دارد و یک عنصر بنیادی‌تر سازنده و فعال. دریافتن معنا این است که شخصی آنچه را در ابتدا نامفهوم و یا غیر قابل فهم بوده شرح می‌کند. اشیاء از این طریق معنادار می‌شوند که شخصی با شرح کردن آن‌ها به آن‌ها معنا می‌دهد. بنابراین معنا و مصداق خود‌به‌خود و فی‌نفسه وجودندارند، بلکه معنا و مصداق همیشه معنا و مصداق برای کسی است، و در این صورت فهمیدن این است که چیزی به‌وسیلۀ شخصی به‌مثابۀ (als) چیزی فهمیده می‌شود (۱).

۵- علاوه بر آنچه گفتیم پرسش دربارۀ شخصی که در مقام فهمیدن برآمده از اجزاء تشکیل‌دهندۀ پرسش هرمنوتیکی از معنا ومصداق است، زیرا آن کس که در حال فهمیدن چیزی است همیشه این وضع را دارد که خودش را نیز به‌گونه‌ای جدید می‌فهمد.

(۱) به این مثال ساده توجه کنید: من این رشته آواها را می‌شنوم که «هوا / سرد / است» و من این را این‌گونه شرح می‌کنم (می‌فهمم) که کسی به زبان فارسی این جمله را اظهار می‌کند که هوا سرد است

ادامه دارد…

ترجمه ازکتاب:

Darmstadt. J. (2006). Einführung in die theologische Hermeneutik, Darmstadt: Wissenschaftliche Buchgesellschaft (WBG)